به گزارش شهرآرانیوز، شیخ علی اکبر، طلبه جوان نیشابوری، مدت کوتاهی بود که برای ادامه تحصیل به مشهد آمده بود. آن زمان ادیب نیشابوری در مدرسه میرزا جعفر کرسی تدریس داشت و شیخ علی اکبر فرصت را مغتنم دانست تا پای درس او زانو بزند. ادیب نیشابوری نگاهی پدرانه به شاگردانش داشت و همین نگاه سبب شد تا شیخ علی اکبر ارتباط نزدیکی با استادش برقرار کند. از آنجا که شهرت او «بیداد» بود استاد هم با همین نام صدایش میکرد.
روزی شنید که استاد کسالتی دارد و سر درس حضور پیدا نکرده است. خودش را به خانه ادیب نیشابوری رساند. شیخ علی اکبر پس از اینکه جویای احوال استادش شد فرصت را غنیمت شمرد و لب به سخن گشود و از او خواست تا شاگردش را نصیحتی کند.
دفترش را باز کرد و قلم به دست گرفت، اما ادیب امتناع کرد. پس از اصرار زیاد، استاد با چشمانی گریان داستانی را برایش نقل کرد که یکی از علمای مشهد که از قضا از دوستان ادیب نیز بوده، در ماه رمضان پس از نماز عصر منبر میرفته و مردم را موعظه میکرده است. یک روز هرچه مردم منتظر ماندند خبری از این عالم نشد. همه نگران شده بودند. جمعی از نزدیکان او به منزلش رفتند تا جویای احوالش شوند. چون وارد اتاقش شدند دیدند که حال او خوب است.
آنها جویای علت نیامدنش به منبر شدند و آن عالم در پاسخ گفت: امروز که مشغول مطالعه برای منبر بودم به این حدیث قدسی رسیدم که «یابن آدم! عظ نفسک ثم غیرک؛ یعنیای فرزند آدم اول خودت را موعظه کن سپس دیگران را» با خود گفتم اول خودم را باید موعظه کنم. سخن ادیب نیشابوری به اینجا که رسید به شدت گریه کرد و گفت: آقای بیداد! من هنوز خودم را موعظه نکرده ام چطور از من میخواهی تو را موعظه کنم؟
شیخ علی اکبر سالهایی که در مدرسه میرزا جعفر درس میخواند مثل خیلی از طلبهها طعم سختی را چشیده بود. پدرش ماهانه مبلغ بسیار کمی را به عنوان خرجی برایش میفرستاد، اما یک ماه همان هم نرسید و او هم از روی مناعت طبع چیزی نگفت. آن ماه خیلی به او سخت گذشت.
وضع طوری شد که یکی دو بار از شدت گرسنگی تقریبا بی هوش و بالأخره مجبور شد در تاریکی شب، از نان خشکهایی که طلبهها جلو در مدرسه میگذاشتند، خردههای سالمتر را زیر عبا بیاورد و خیس کند تا قابل خوردن شود. این موضوع باعث شد تا شیخ علی اکبر به فکر راه حلی برای رفع مشکل طلاب بیفتد.
او تصمیم گرفت از این به بعد مبلغی از پول ماهانه پدر را برای قرض دادن به طلبهها کنار بگذارد. پس از گذشت مدتی به این فکر افتاد تا صندوق قرض الحسنهای برای کمک به طلاب تأسیس کند.
شیخ علی اکبر بیداد که در آن موقع شهرت خود را به پیشنهاد استادش، شیخ مجتبی قزوینی، به «الهی خراسانی» تغییر داده بود با حمایت بزرگان وقت حوزه علمیه خراسان این کار را انجام داد و بالاخره مراسم تأسیس صندوق در تاریخ ۸ شهریور سال ۱۳۴۲ خورشیدی در مسجد مدرسه میرزا جعفر برگزار شد که در آن شهید هاشمی نژاد، در ارزش و اهمیت این مراسم سخنرانی کرد.
آشنایی او با شهید هاشمی نژاد هم به چند سال قبل از این اتفاق باز میگشت. او رسائل شیخ انصاری را به صورت خصوصی پیش او خوانده و ارتباطش با شهید هاشمی نژاد روز به روز بیشتر شده بود. تأسیس این صندوق کمک بزرگی به طلاب آن روز مشهد کرد به طوری که هر طلبهای به راحتی میتوانست از این صندوق وام دریافت کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی استاد الهی خراسانی دامنه فعالیتهای فرهنگی و علمی اش را گستردهتر و با حضور آیت ا... طبسی در مقام تولیت آستان قدس رضوی، همکاری اش را با آستان قدس بیشتر کرد.
او به پیشنهاد تولیت وقت در سالهای نخست دهه ۶۰ خورشیدی به دنبال تأسیس بنیادی علمی زیر نظر آستان قدس بود و سرانجام در سال ۱۳۶۳ خورشیدی بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی را تأسیس کرد.
پس از تشکیل هیئت مدیره، او به عنوان نخستین مدیرعامل این نهاد علمی انتخاب شد. از همان روزهای نخست، کارگروههای علمی مختلفی را در بنیاد تشکیل داد و با توجه به جایگاه علمی برجسته اش و شناخت شخصیتهای مبرز علمی توانست بسیاری از نخبگان علمی وقت را به بنیاد دعوت کند.
دکتر مهدی محقق که در آن زمان در دانشگاه تهران تدریس میکرد به سبب آشنایی اش با استاد الهی خراسانی سالها مدیر گروه کلام آنجا و به گفته دکتر محقق علت حضورش در مشهد دعوت استاد الهی خراسانی بود.
در زمان مدیریت سی ساله استاد الهی خراسانی بر بنیاد پژوهش ها، آثار ارزشمندی به چاپ رسید و بسیاری از این آثار به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی انتخاب شد. کتاب «المعجم فی فقه لغه القرآن» که زیر نظر آیت ا... واعظ زاده خراسانی، استاد او، منتشر شد در مجمع لغت عرب به عنوان اثری ممتاز و قابل ستایش شناخته شد.
آنچه که هیچ وقت از تاریخ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی فراموش نخواهد شد، پیگیریها و فعالیتهای علمی و مدیریتی استاد الهی خراسانی است که این نهاد باسابقه را در مسیر پیشرفت قرار داد.